نگرش قطبی و سیاهوسفید به سیاست و قدرت، فضای سیاسی را به دو بخش کاملاً متضاد تقسیم میکند و هرگونه امکان گفتوگو و وفاق ملی را از بین میبرد. این رویکرد نهتنها به تشدید تنشهای سیاسی و شکافهای اجتماعی دامن میزند، بلکه با حذف صدای مخالف و استفاده ابزاری از قانون، بحرانی عمیق در فرهنگ سیاسی ایجاد میکند. برای خروج از این وضعیت، تغییر نگرش و پذیرش تفاوتها بهجای تخریب رقبا، ضروری است.
زایندهرود سالهاست که دیگر نمیجوشد، اما تنش بر سر آن همچنان در جوشوخروش است. یک سوی ماجرا کشاورزانیاند که با طومار شیخ بهایی حقآبهشان را به رخ میکشند، و سوی دیگر مردمانی که آب شربشان از لولهای باریک به زندگی وصل است. در میانهی این کشمکش، چیزی که گم شده، نه فقط آب، که شنیدن صدای دیگریست؛ روایتی که نه از دشمنی، که از اضطرار و بقا میگوید.