محمدرضا پاریاب فعال سیاسی طی یادداشتی با عنوان حجاب و حکمرانی نو نوشت: در نظام حکمرانی کشور با انبوهی از مسائل روبهرو هستیم. مسائلی که به دلیل عدم رسیدگی و نگاه جامع به آنان، جامعه ایران را تبدیل به «جامعه مسائل حل نشده» کرده است. عدم رسیدگی صحیح به این مسائل فقدان سرمایه اجتماعی در پی خواهد داشت. چیزی که در مسائل اجتماعی و حل آنان نقش مؤثری دارد، توجه به دو وجه واقعی و ذهنی مسائل است. واقعیتی که باید وجود داشته باشد و ذهنها نیز باید آن را بهعنوان مسئله به رسمیت بشناسند. همان گونه که برای خلق مسئله اجتماعی توأمان شدن وجوه عینی و ذهنی لازم است، حل مسئله اجتماعی نیز نیازمند رفع وجوه عینی و ذهنی است. مسئله وقتی نسبتاً کامل حل میشود که واقعیت عینی مسئله رفع شده، و اذهان نیز درباره علل بروز مسئله، سازوکار شکلگیری آن، و رفعشدنش اطمینان حاصل کنند. مسئله جامعه ایرانی از همین وجه دوم آغاز میشود و این وجه است که جامعه را به انبانی از مسائل حلنشده تبدیل میکند. به عبارتی، همواره ابعادی ذهنی از مسائل باقی میماند که جامعه در خصوص آنها هیچ اطمینانی ندارد و بنابراین هر مسئلهای، حداقل از جنبه ذهنی، به انباشته مسائل پیشین اضافه میشود. ریشه این معضل، در زوال سرمایه اجتماعی، و فقدان اعتمادپذیری نهادی جامعه است. کمتر نهادی از پس حلوفصل مسئله و ایجاد اطمینان از رفع علل موجب مسئله یا معرفی عامل، و اطمیناندادن به جامعه بر میآید. در چنین شرایطی اتخاذ هر تصمیمی دشوار است، اما مهمتر آن است که تصمیمگیر بتواند بهدوراز نگاههای غیرتخصصی و عوامانه مسائل اجتماعی کشور را حل کند.
در شبکه حکمرانی همواره با نظام مسائل روبرو هستیم. دو بعد اجرا و ریلگذاری نحوه برخورد با مسائل اجتماعی از ضروریات سیاستگذاری تلقی میشوند. مشهود است که نهاد سیاستگذار در کشور مجلس شورای اسلامی، ریلگذاری مسائل و سیاستهای کشور را نه بهعنوان مسئلهای حاکمیتی بلکه با رویکردی اجتماعی و دغدغهای مورد تفقد و بررسی قرار دهد. اخیراً ریاست مجلس در دو مسئلهٔ اساسی کشور بهصورت جدی ورود کرده و به طور ساختارمند بدان پرداخته است.
مقوله حجاب شاید بهعنوان چالشیترین مسئله اجتماعی که به اقدامات و گفتارهای شتابزده و غیراصولی برخی از نهادها و افراد منتسب به حاکمیت در اذهان عمومی وجهه سیاسی به خود گرفت تا یک مسئله اجتماعی. اگر حجاب را در پیوستار واقعیت و ذهن قرار بدهیم، بیشک از لحاظ ذهنی در حال تبدیلشدن به یک امر سیاسی و در واقعیت یک مسئله و نظم اجتماعی است. همانطور که در ابتدای نوشتار عنوان شد، حل مسئله اجتماعی متضمن توأمان شدن وجوه عینی و ذهنی آن است. وجه عینی حجاب را شاید بارهاوبارها با عملکرد و گفتارهای افراد و نهادهای مرتبط به طور موقت حل شده دانستهاند. ولی آنچه که مقوله حجاب را از لحاظ ذهنی مبدل به بحران و امر سیاسی کرده، همچنان در سطح جامعه یک معمای لاینحل تلقی میشود. عملکرد دکتر قالیباف ریاست قوه مقننه، در مورد ورود ساختارمندانه به مسئله حجاب وجه ذهنی حجاب را از امر سیاسی و حاکمیتی به سمت نظم اجتماعی سوق داده است. حجاب را نه از حیث یک امر سیاسی و حاکمیتی بلکه بهعنوان یک ضرورت برای ایجاد و تثبیت نظم اجتماعی در کشور، باید بهعنوان یک ارزش، نظام هنجاری را در کشور ساماندهی کند. شاید ابتکاریترین اقدام در مسیر حل مسئله حجاب توسط مجلس شورای اسلامی به ریاست محمدباقر قالیباف انجام پذیرفت. نه هیاهوی افراطیها و نه اظهارنظرهای غیرتخصصی، هیچ یک در بررسی فرایند حجاب نقشی نداشتند.
حال با این اوصاف ارتباط حکمرانی نو و مقوله حجاب را میتوان در چند سرفصل تعیین کرد:
۱- حکمرانی نو درواقع نظامی از راهکارهاست و نه اجبارها. تحرکات اخیر ریاست مجلس درواقع با دید تخصصگرایی و جامعیت اندیشی مسئله حجاب را در قالب سیاست و قانون واکاوی نموده است.
۲- در حکمرانی نو بهمانند مسئله حجاب، سطح مسئله به دیدگاه تحلیلگر بستگی دارد.
۳- مسائل بخصوص در عرصه سیاستگذاری، ارتباط متقابلی با یکدیگر دارند. نمیتوان مسائل را منفک از یکدیگر مورد بررسی قرارداد.
۴- در حکمرانی نو، فرصت برای آزمونوخطا وجود ندارد. نمیتوانیم مسئله حجاب را با یک راهکار اشتباه به مرحله بحران برسانیم، اگر حل نشد بازگردیم و از نو شروع کنیم.
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.