دفتر مطالعات بخش عمومی مرکز پژوهش های مجلس در گزارشی با عنوان «شناسایی مناطق محروم: تاریخچه مطالعات شناسایی مناطق محروم در ایران»، آورده که سابقه طرحهای مطالعاتی شناسایی مناطق محروم کشور به سالهای ابتدایی پس از انقلاب اسلامی برمیگردد که دلالت بر اهمیت مسئله دارد.
در این گزارش گفته شده که این مطالعات را درمجموع میتوان به ۱۱ دوره تقسیم کرد که بررسی گزارشهای موجود از مراحل اجرای این پژوهشها، آسیبشناسی فرایند شناسایی، بررسی تغییرات جغرافیای مناطق محروم کشور و از همه مهمتر تحولات دیدگاه سیاستگذار به پدیده محرومیت را در طول زمان ممکن میسازد.
در ادامه این گزارش آمده که توجه به مفهوم شدت محرومیت (طبقهبندی مناطق محروم)، بهکارگیری شاخص تجمیعی برای تعیین مناطق محروم، توجه به سطح مطالعاتی مناطق محروم (از نظر تقسیمات کشوری)، درگیر کردن مقامات محلی در سازوکار تعیین شاخصهای محرومیت، تأکید بر سیاستگذاری چندجانبه (و نه محدودسازی آن به توزیع اعتبارات بودجهای) برای رفع محرومیت مناطق و توجه به موضوع آمایش سرزمین، از جمله نقاط قوتی است که در سیر این مطالعات مطرح گردیده، اما عمدتاً ترتیب اثر داده نشده است.
در این گزارش گفته شده که در مقابل، نامشخص بودن کاربرد فهرست مناطق محروم کشور برای سیاستگذار، درک مبهم سیاستگذار از پدیده محرومیت، تقلیل موضوع «شناسایی مناطق محروم» به «مکانیابی کمبودهای زیرساختی کشور»، اعلام زودهنگام شکست طرح مطالعاتی شناسایی مناطق محروم کشور و عدم مواجه صحیح با سطوح مختلف محرومیت، مهمترین نقاط ضعف این مجموعه طرحها بهشمار میرود که موجب زیرسؤال رفتن کاربرد این طرحها گردید و درنهایت نیز متوقف شد.
در بخش دیگری از این گزارش آمده که طرحهای مطالعاتی شناسایی مناطق محروم را با همه فراز و فرودهای آن میتوان محور تلاشهای سیاستگذار برای درک بهتر از مسئله محرومیت دانست که کنار گذاشتن آن را در ابتدای قانون برنامه اول توسعه کشور میتوان نقطه شروع جدایی فرایند برنامهریزی محرومیتزدایی از واقعیتهای محرومیتزدایی عنوان کرد.
در بخش پیشنهادات هم بیان شده که در سیر تکاملی طرحهای شناسایی مناطق محروم، رخدادهای مهمی رقم خورده است. به رسمیت شناخته شدن موضوع مناطق محروم (آغاز رسمی سیاستگذاری برای محرومیتزدایی در کشور) و توجه به مفهوم شدت محرومیت برای اولینبار در سال ۱۳۶۱، توجه به شاخص تجمیعی برای تعیین مناطق محروم کشور و تعیین آن مناطق در سطح شهرستانهای کشور برای اولینبار در سال ۱۳۶۲ و واسپاری مسئولیت شناسایی مناطق محروم به مسئولین استانی و بهکارگیری نتایج شناسایی مناطق محروم در سیاستگذاری برای اولینبار (اختصاص تسهیلات اعتباری بند «الف» تبصره «۶» قانون بودجه سال ۱۳۶۳ به مناطق محروم) در سال ۱۳۶۳ از جمله این اتفاقات است.
همچنین تعیین مناطق محروم کشور در سطح بخشهای کشور برای اولینبار در سال ۱۳۶۴، بهکارگیری نتایج فاز دوم مرحله ششم طرح شناسایی مناطق محروم کشور در قانون برنامه اول توسعه کشور و اعلام زودهنگام شکست طرح شناسایی مناطق محروم کشور در سال ۱۳۶۷، جایگزینی مناطق توسعه نیافته و کمتر توسعه یافته بهجای مناطق محروم بهعنوان مناطق هدف سیاستگذار در سال ۱۳۸۰ و تأکید بر «توسعه درونزا» مناطق کمتر توسعه یافته بهجای «توسعه القایی و برونزا» (نقد رویکرد قانون برنامه سوم توسعه به این مناطق) و همچنین تأکید بر ملاحظات آمایش سرزمین در سال ۱۳۸۰ از دیگر اقدامات است.
در این گزارش همچنین تأکید بر ارتقای شاخصها جهت شناسایی مناطق کمتر توسعه یافته بهجای مناطق توسعه نیافته در سال ۱۳۸۶ هم مورد اشاره قرار گرفته است.
در این گزارش به توجه به مفهوم شدت محرومیت و ضرورت اولویتبندی در انتخاب مناطق هدف، تعیین مناطق محروم در سطح شهرستان، بخش و دهستانهای کشور اشاره شده است.
در ادامه با بیان اینکه در مقابل، وجود اشکالات بنیادین در این طرحها و عدم رفع آنها در طول زمان موجب شد که سیر کلی این مطالعات با واگرایی نسبت به شناخت و حل چالش محرومیت پیش رود. نامشخص بودن کاربرد فهرست مناطق محروم کشور برای سیاستگذار،درک مبهم سیاستگذار از پدیده محرومیت، تقلیل موضوع «شناسایی مناطق محروم» به «مکانیابی کمبودهای زیرساختی کشور»، اعلام زودهنگام شکست طرح مطالعاتی شناسایی مناطق محروم کشور، عدم مواجه صحیح با سطوح مختلف محرومیت و جدایی فرایند سیاستگذاری محرومیتزدایی از واقعیتهای محرومیتزدایی از جمله این موضوعات است.
در بخش پیشنهادات هم آمده که تمرکز بر «شناسایی مناطق محروم» بهجای «مکانیابی کمبودهای زیرساختی کشور»: با توجه به تغییرات پدیده محرومیت در چند دهه گذشته و پیچیدهتر شدن آن، بهکارگیری مجموعه ابزارهای سیاستی برای خروج مناطق خاص از تله محرومیت حائز اهمیت است.
در ادامه بیان شده که تجربه هدایت منابع انبوه به برخی مناطق محروم و عدم توفیق آن اقدامات در محرومیتزدایی، لزوم سیاستگذاری همهجانبه را متناسب با کلیه ظرفیتها و شرایط هریک از این مناطق محدود و خاص گوشزد میکند.
در این گزارش بیان شده که این یعنی بهجای پراکنده کردن منابع و سایر ظرفیتهای موجود در حوزه محرومیتزدایی در کل مناطق کشور و تجویز نسخهای واحد برای آنها، این امکانات در راستای محرومیتزدایی از مناطقی خاص بهکار گرفته شود. شناسایی مناطق گرفتار در تله محرومیت نیازمند مطالعات کارشناسی است.
در ادامه این گزارش بیان شده که سطحبندی محرومیت با استفاده از طراحی شاخصهای تجمیعی متناسب با هر سطح: محرومیتزدایی عرصه توجه به اولویتهاست؛ لذا تجربه ناموفق گذشته مبنیبر ارائه یک فهرست واحد که کلیه مناطق محروم، توسعه نیافته و کمتر توسعه یافته را شامل شود، برای اهداف محرومیتزدایی کاربرد نداشته و مناطق دارای اولویت را به حاشیه میراند؛ لذا توصیه میشود بهعنوان مثال دو شاخص تجمیعی برای اندازهگیری دو سطح محرومیت شدید و محرومیت میانه طراحی شود و متعاقباً دو فهرست مناطق دارای محرومیت شدید و مناطق دارای محرومیت میانه تهیه شود.
در این گزارش گفته شده که تعیین کاربردهای فهرست مناطق محروم کشور: تعیین فهرست مناطق محروم میتواند برای اهداف اولیهای همچون توزیع اعتبارات بودجهای یا اهداف ثانویهای همچون اعطای مشوقهای مالیاتی و سرمایهگذاری بهکار رود. ضمن تأکید مجدد بر تحدید مأموریتهای حوزه محرومیتزدایی و عدم تعمیم آن به رفع کلیه عقبماندگیها و مشکلات مناطق کشور، باید توجه داشت که یک فهرست واحد پاسخگوی همه این اهداف نخواهد بود.
در بخش دیگری از این گزارش آمده که تعیین سطح بهینه تقسیمات کشوری برای شناسایی مناطق محروم کشور: تعیین مناطق محروم کشور در سطح شهرستان، بخش یا دهستانهای کشور وابسته به نوع مداخلاتی است که سیاستگذار در نظر دارد. انتخاب سطوح خرد (همچون بخش یا دهستان) برای مداخلات موردی و انتخاب سطوح کلانتر همچون شهرستانهای کشور برای مداخلاتی همچون توزیع اعتبارات مناسب است.
متن کامل این گزارش را اینجا بخوانید:







ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.