سرویس سیاسی صبح مجلس: وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی این روزها در مرکز توجه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و رسانهها قرار گرفته است. این وزارتخانه که مسئولیت اصلی در تأمین معیشت، رفاه اجتماعی و سیاستگذاری در حوزه اشتغال و تعاون را بر عهده دارد، با چالشهای جدی مدیریتی مواجه شده است؛ چالشهایی که اثرات مستقیم بر زندگی روزمره مردم و روند اقتصادی کشور دارند. بررسی فضای مدیریتی این وزارتخانه نشان میدهد که حلقهای از نزدیکان وزیر، با اعمال نفوذ سیاسی، مسیر اصلاحات واقعی را مسدود کرده و کارآمدی این نهاد کلیدی را تحت تأثیر قرار داده است.
فضای سیاسی وزارتخانه، به گونهای است که تصمیمگیریهای کلان به جای تمرکز بر منافع ملی و رفاه عمومی، تحت تأثیر روابط سیاسی قرار گرفته است. گزارشها و بررسی اقدامات گذشته وزارتخانه نشان میدهد که انتصابات و مشاورهها غالباً بر اساس روابط سیاسی بوده است، نه شایستگی و تخصص حرفهای. این وضعیت موجب شده که بسیاری از برنامههای عملیاتی وزارتخانه، به ویژه در حوزه اشتغال و تعاون، با تأخیر اجرا شوند و پروژههای رفاهی به صورت ناقص یا ناکارآمد پیگیری شوند.
یکی از شاخصترین نشانههای این وضعیت، کندی در اجرای پروژههای مربوط به سهمیههای اشتغال است. سامانه رصد، که برای نظارت و تخصیص سهمیهها راهاندازی شده بود، هنوز به طور کامل تعیین تکلیف نشده و روند تخصیص سهمیهها با تأخیر انجام میشود. این خلا مدیریتی نشان میدهد که سیاستگذاریها و برنامهریزیهای عملیاتی در وزارتخانه با مشکلات جدی مواجه است و این مشکلات به صورت مستقیم بر بازار کار، تولید و وضعیت معیشتی مردم تأثیر میگذارد.
علاوه بر این، مدیریت منابع انسانی و حضور حلقهای از اطرافیان وزیر در سمتهای حساس، وضعیت را پیچیدهتر کرده است. این حلقه، با لابی و اقدامات پشت پرده، توانسته مسیر تصمیمگیریها را به سمت منافع شخصی و گروهی هدایت کند. اقدامات شامل برگزاری بازدید صوری نمایندگان مجلس از شرکتها، ارائه پیشنهادهای استخدامی و تلاش برای جلوگیری از اصلاحات ساختاری بوده است. چنین روندی، علاوه بر کاهش کارآمدی وزارتخانه، اعتماد عمومی به سیاستهای رفاهی دولت را نیز تضعیف کرده است.
یکی دیگر از مشکلات جدی، نحوه مدیریت هلدینگها و شرکتهای تابعه وزارتخانه است. انتصابات سیاسی و فامیلی در این شرکتها باعث شده که بهرهوری کاهش یافته و فرصتهای توسعه محدود شود. حضور افرادی بدون تجربه یا تخصص کافی در سمتهای مدیریتی، نه تنها باعث کاهش کارایی شرکتها شده است، بلکه موجب شده بودجه و منابع مالی، به جای سرمایهگذاری در توسعه و پروژههای رفاهی، در مسیر تعاملات سیاسی هزینه شود. این مسئله، اثرات ملموسی بر توان عملیاتی وزارتخانه و کیفیت خدمات رفاهی ارائه شده به مردم دارد.
مسأله بازنشستگان و نظارت ناکافی بر فعالیتهای آنان نیز یکی دیگر از چالشهاست. حضور بازنشستگان در شرکتهای زیرمجموعه وزارتخانه و نبود شفافیت در عملکرد آنها، موجب ایجاد نارضایتی و اتلاف منابع عمومی شده است. تغییر یک مدیر در رأس صندوق بازنشستگی، بدون اصلاح ساختاری و حذف حلقههای سیاسی نزدیک وزیر، نمیتواند تحول قابل توجهی ایجاد کند و وزارتخانه همچنان با مشکلات بنیادی در مدیریت منابع مواجه خواهد بود.
تحلیل فعالیتهای وزارتخانه نشان میدهد که تمرکز وزیر و حلقه نزدیکانش بر حضور در جلسات و مجتمعهای اقتصادی، به جای سیاستگذاری عملیاتی، منجر به تصمیمگیریهای پشت پرده شده است. این تصمیمات نه تنها تأثیر مثبت بر حوزه رفاه و تعاون نداشته، بلکه روند اجرایی برنامهها را نیز مختل کرده است. انتصاب مشاوران متعدد و حضور افراد نزدیک به حلقه سیاسی در بخشهای کلیدی وزارتخانه، از جمله سازمان بهزیستی و هلدینگهای تابعه، نشان میدهد که منطق مدیریتی غالباً بر روابط شخصی و سیاسی استوار است و نه بر شایستگی و توانمندی اجرایی.
بررسی دقیقتر نشان میدهد که این وضعیت موجب کاهش کارآمدی وزارتخانه در حوزههای کلیدی شده است. برنامههای عملیاتی معاونت اشتغال، سیاستهای حمایتی از مستضعفان و مدیریت بودجه مسئولیت اجتماعی شرکتها، به دلیل نبود تیم اجرایی کارآمد و تمرکز بر منافع شخصی، با مشکلات جدی مواجه شدهاند. این مسئله نشان میدهد که اصلاحات ساختاری و مدیریتی، بدون اقدام جدی برای بازنگری در انتصابات و حذف حلقههای سیاسی، امکانپذیر نخواهد بود.
از سوی دیگر، عدم شفافیت در تصمیمگیریها و حضور افراد بدون تخصص در سمتهای حساس، موجب شده منابع مالی و انسانی وزارتخانه به درستی مدیریت نشوند. بودجه مسئولیت اجتماعی شرکتها، به جای سرمایهگذاری در توسعه و آموزش، غالباً در مسیر تعامل با جریانهای سیاسی خاص هزینه میشود. این روند نه تنها بهرهوری منابع را کاهش داده، بلکه اثرگذاری واقعی وزارتخانه در حوزه رفاه عمومی را محدود کرده است.
به لحاظ مدیریتی، حضور بازنشستگان و افراد نزدیک به حلقه سیاسی وزیر در هلدینگها و شرکتهای زیرمجموعه، مشکلات بیشتری ایجاد کرده است. نبود نظارت کافی و عدم شفافیت عملکرد این افراد، به اتلاف منابع عمومی و کاهش اعتماد کارکنان فعال منجر شده است. این وضعیت نشان میدهد که تغییر یک مدیر یا اجرای اقدامات جزئی نمیتواند اثرات ساختاری و بنیادی را جبران کند و اصلاحات گسترده ضروری است.
در نگاه کلان، فضای سیاسی و مدیریتی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به گونهای است که اولویتها از رفاه عمومی و اشتغال، به سمت تأمین منافع شخصی و گروهی تغییر یافته است. این موضوع پیامدهای اقتصادی و اجتماعی ملموسی برای مردم دارد و فشار بر قشر آسیبپذیر را افزایش میدهد. استمرار این روند، علاوه بر کاهش کارآمدی وزارتخانه، اعتماد عمومی به سیاستهای رفاهی دولت را نیز به مخاطره میاندازد.
جمعبندی نهایی حاکی از آن است که اصلاح ساختاری وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیازمند اقدام فوری و قاطع است. دولت باید با بازنگری در انتصابات سیاسی و فامیلی، تقویت تیمهای تخصصی و اجرایی، و تضمین شفافیت و پاسخگویی در تمامی سطوح مدیریتی، مسیر اصلاحات واقعی را هموار کند. بدون اجرای این اقدامات، وزارتخانه قادر به تحقق اهداف رفاهی و اشتغال نخواهد بود و فشارها بر مردم، به ویژه قشر مستضعف، ادامه خواهد یافت.
در نهایت، تجربههای موجود نشان میدهد که تمرکز بر منافع شخصی و سیاسی در سطح مدیریتی، تنها موجب تضعیف وزارتخانه و کاهش اثرگذاری سیاستهای رفاهی میشود. اصلاحات ساختاری، حذف حلقههای سیاسی نزدیک وزیر و مدیریت شفاف منابع، تنها راه بازگرداندن اعتماد عمومی و ارتقای عملکرد وزارتخانه است. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به عنوان نهادی کلیدی در زندگی روزمره مردم، بدون این اصلاحات قادر به ایفای نقش واقعی خود نخواهد بود و فشارها بر جامعه آسیبپذیر ادامه خواهد داشت./ پایان پیام







ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.