دفتر مطالعات فرهنگ و آموزش این مرکز در گزارش «الزامات سیاستگذاری برمبنای اقلیم فرهنگی (موضوع بند «ر» ماده (۷۵) قانون برنامه هفتم پیشرفت)» آورده که تحکیم سبک زندگی اسلامی ایرانی و تقویت همبستگی ملی، مستلزم اتخاذ رویکردهایی نوین در سیاستگذاری فرهنگی است که با تنوع زیستی و فرهنگی اقلیمهای مختلف کشور همسو باشد.
در ادامه این گزارش آمده که چالشهای موجود نظیر یکسانسازی فرهنگی، نادیده گرفتن ظرفیتهای هویتی و مفاخر بومی، ابهام در تعریف عملیاتی مؤلفههای اقلیم فرهنگی و عدم اتصال زنجیره مفاهیم این حوزه در اسناد سیاستی، تقنینی و اجرایی، ضرورت بازنگری اساسی در رویکردهای فرهنگی را آشکار میسازد. برایناساس، تحقق بند «ر» ماده (۷۵) قانون برنامه هفتم پیشرفت با محوریت مطالعه زیرساخت اقلیمهای فرهنگی کشور، بهعنوان گامی کلیدی در راستای رفع این کاستیها و تحقق اهداف کلان فرهنگی، امری ضروری است. این رویکرد امکان معرفی ظرفیتهای فرهنگی و بومی (مفاخر) و اندیشمندان علمی و فرهنگی هر منطقه را فراهم میآورد و ضمن پذیرش هویتهای متنوع فرهنگی، به تقویت وحدت ملی کمک شایانی مینماید. در این راستا، پیشنهاد میشود کمیته تخصصی مطالعه اقلیمهای فرهنگی ذیل شورای فرهنگ عمومی با بهرهگیری از مأموریت سازمانی و ظرفیت استانی این شورا تشکیل شود. همچنین، بهمنظور همافزایی و جلوگیری از موازیکاری، مقتضی است موضوع مطالعه اقلیمهای فرهنگی در قالب تبصرهای به مصوبه تدوین سند آمایش فرهنگ، بهعنوان گام نخست تحقق آن، الحاق شود. راهاندازی سامانه پویای شناسایی و پایش شاخصهای اقلیم فرهنگی، اتخاذ رویکرد اقلیمبندی فرهنگی بهمثابه پل ارتباطی با جامعه و گسترش مفهوم «ایران فرهنگی» فراتر از مرزهای سیاسی، از دیگر الزامات مهم و راهبردی در این زمینه محسوب میشوند که به احیای ریشههای مشترک ظرفیتهای فرهنگی همچون آیینهای ملی و مذهبی در فرهنگ ایرانی اسلامی نیز یاری میرسانند.
در بخش یافتههای کلیدی این گزارش هم آمده که اقلیمهای فرهنگی بهعنوان پل ارتباطی بین سطوح ملی و محلی باید مورد توجه قرار گیرد و در توضیح آن ذکر شده که شناسایی اقلیمهای فرهنگی مقدمه تبدیل اهداف کلان فرهنگی به برنامههای عملیاتی منطقهای را فراهم میکند. این امر از طریق بهرهگیری از ظرفیتهای بومی محقق میشود و مستقیماً به اجرای بند «ر» ماده (۷۵) قانون برنامه هفتم کمک میکند.
محور بعدی تنوع فرهنگی، سرمایه اجرای سیاستهای آزمایشی است. در این بخش توضیح داده شده که گونهشناسی مناطق فرهنگی نشان میدهد که تنوع قومی- فرهنگی نه یک چالش، بلکه بستری برای تحقق توزیع متناسب و عدالت منطقهای با رویکرد تعاملی در حوزه فرهنگی بهحساب میآید. برای مثال، مناطق رسمی با تمرکز بر میراث ملموس و مناطق بومی با تکیهبر ادراک ساکنان، در طراحی شاخصهای آمایش فرهنگ مکمل یکدیگرند.
در محور بعدی که ترکیب شاخصهای عینی، کارکردی و ادراکی است هم آمده که طراحی شاخصهای اقلیم فرهنگی مستلزم ترکیب سه لایه داده است: شاخصهای عینی (نظیر تراکم میراث مادی)، کارکردی (مانند جریانهای اقتصادی) و ادراکی (نظیر نقشههای ذهنی مردم). این تلفیق، از سادهانگاری فرهنگی جلوگیری، و پایش جامع اقلیمها را امکانپذیر میکند.
در بخش پیشنهادات هم بیان شده که اقلیمبندی فرهنگی، رویکردی نو در سیاستگذاری فرهنگی ایران است که باید از ابتدا با دقت و پایهگذاری اصولی شکل گیرد. در ادامه، مهمترین الزامات تحقق حکم قانونی مذکور و همچنین تبدیل رویکرد اقلیمبندی فرهنگی به سیاستی کارآمد توضیح داده شده است.
تشکیل کمیته تخصصیِ مطالعه اقلیم فرهنگی ذیل شورای فرهنگ عمومی یکی از این الزامات است. در این زمینه بیان شده که برای رفع چالش عدم تحقق حکم قانونی و سند آمایش فرهنگ، پیشنهاد میشود کمیته تخصصی مطالعه اقلیم فرهنگی با محوریت شورای فرهنگ عمومی کشور و مشارکت وزارتخانههای ذیربط تشکیل شود. صلاحیت شورای فرهنگ عمومی بهعنوان نهاد سیاستگذار و ناظر و حضور شوراهای استانی و وزارتخانههای همکار، ضمانت اجرایی مناسبی برای مطالعات اقلیمهای فرهنگی و عملیاتیسازی یافتههای آن فراهم میآورد. جایگاه ویژه شورای فرهنگ عمومی، بهعنوان شورای اقماری شورایعالی انقلاب فرهنگی و با ریاست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، موقعیت ممتازی برای تحقق تکالیف مذکور ایجاد کرده است.
در محور بعدی به مطالعه اقلیم فرهنگی؛ گام نخست تدوین سند آمایش فرهنگ اشاره شده و آمده که اقلیمهای فرهنگی مبنای آمایش فرهنگ است و بدون شناخت تفاوتهای فرهنگی مناطق، هرگونه برنامهریزی فرهنگی یکسانساز و ناکارآمد خواهد بود؛ لذا بهمنظور اتصال بند «ر» ماده (۷۵) قانون برنامه هفتم پیشرفت با مصوبه تدوین «سند آمایش فرهنگ» و پرهیز از موازیکاری و نیز فراهم آوردن سازوکارهای عملیاتیِ بهرهبرداری از نتایج آن، پیشنهاد میشود ستاد راهبری و هماهنگی اجرای نقشه مهندسی فرهنگی کشور با الحاق تبصرهای به مصوبه تدوین سند آمایش فرهنگ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به اجرای مطالعه زیرساخت اقلیمهای فرهنگی کشور بهعنوان گام نخست تدوین سند آمایش فرهنگ مکلف نماید. این اقدام، ظرفیت قانونی برنامه هفتم را برای رفع تعلیق بیش از دوساله این مصوبه فعال خواهد کرد.
در ادامه به طراحی و راهاندازی سامانه دینامیک (پویا) شناسایی و پایش شاخصهای فرهنگی براساس اقلیم فرهنگی اشاره شده و آمده که بهمنظور رفع فقدان ابزار اجرایی یکپارچه برای پایش و تحلیل مؤلفههای اقلیم فرهنگی ملی که منجر به سیاستگذاری ناکارآمد میشود، پیشنهاد میشود سامانه دینامیک (پویا) در مرکز رصد فرهنگی کشور راهاندازی شود. این سامانه میتواند برپایه سند شاخصهای فرهنگی و بهروزرسانی آن، «بانک اطلاعاتی یکپارچه شاخصهای فرهنگی» را براساس «نقشهنگاری اقلیمهای فرهنگی ایرانیان» ایجاد، و امکان پایش مستمرشان را فراهم نماید و با مشارکت نهادها، آنها را سالیانه بهروزرسانی کند.
در این گزارش به دیگر ملاحظات اصولی در تحقق حکم قانونی مذکور هم اشاره شده و آمده که لحاظ کردن اقلیمبندی فرهنگی در ایران فراتر از مرزهای سیاسی و جغرافیایی است.
در ادامه توضیح داده شده که برای رفع چالش رویکرد تقلیلگرا به فرهنگ که مانع بهرهبرداری از ظرفیتهای همافزایی منطقهای و جهانی میشود و توانایی کشور را در عرصه بینالمللی محدود میکند، پیشنهاد میشود اقلیمبندی فرهنگی فراتر از مرزهای سیاسی و جغرافیایی در نظر گرفته شود و به مفهوم «ایران فرهنگی» با مرزهایی وسیعتر پرداخته شود. این رویکرد میتواند ظرفیتهای فرهنگی ایران را در سطح جهانی فعال کند. جشنهایی مانند نوروز و زبان فارسی بهعنوان نمادهای هویتی، میتوانند همافزایی فرهنگی با دیگر کشورها ایجاد کند و ضامن تأمین مؤلفههای اقتدار نیز باشند.
در این گزارش به احیای ریشههای ظرفیتهای آیینهای ملی و مذهبی در فرهنگ ایرانی- اسلامی هم اشاره شده و آمده که بهمنظور رفع چالش دوگانگیها و تقابلهای کاذب در فضای فرهنگی و سیاسی کشور، بهویژه میان مفاهیم دینی و مفاهیم ملی که مانع از انسجام و همافزایی ظرفیتهای بومی برای تقویت هویت ملی میشود، پیشنهاد میشود دستگاههای فرهنگی با بازخوانی ظرفیت اقلیمهای فرهنگی، نشان دهند که موقعیتهای ملی در امتداد سنتهای دینی هستند. با استفاده از این رویکرد، میتوان گفتمانی ایجاد کرد که هم اسلامی باشد و هم ریشه در فرهنگ ایرانی داشته باشد و از این راه دوگانههای ساختگی را به چالش کشید؛ مثلاً جشنهایی چون نوروز، بهعنوان یکی از سنتهای ملی ایرانیان، میتواند نمادی از صلهرحم و حفظ پیوندهای اجتماعی باشد. همچنین، بسیاری از جشنها و مناسبتهای ریشهدار در سنتهای ایرانی، مانند شب یلدا، نهتنها میتوانند جایگزینی برای مناسبتهای وارداتی باشند، بلکه خود به بستری برای پیوند با آیینهای مذهبی، بهویژه مفهوم خانوادهمحوری، تبدیل شوند.
متن کامل این گزارش را اینجا بخوانید:







ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.