به گزارش صبح مجلس؛ با گذشت چند روز از پایان جنگ تحمیلی دوازدهروزه، پرسشهای اساسی در افکار عمومی شکل گرفته است: این جنگ چرا آغاز شد؟ رژیم صهیونیستی بهدنبال چه هدفی بود؟ تا چه میزان در تحقق آن موفق بود؟ و مهمتر از همه، واقعاً چه کسی برنده این نبرد پیچیده بوده در حالی که برخی رسانههای غربی تلاش دارند نتیجه درگیری را مبهم و بدون برنده نشان دهند، برخی دیگر به صراحت از شکست راهبردی تلآویو سخن میگویند.در گفتوگوی پیشرو، با مالک شریعتی نماینده مجلس شورای اسلامی تلاش کردهایم به این پرسشها پاسخ دهیم: از پشتپرده آغاز درگیری و اهداف پنهان رژیم صهیونیستی گرفته تا میزان تحقق آن اهداف، نتیجه واقعی جنگ، آینده احتمالی میدان و البته بحث جنجالی مذاکره که این روزها از سوی برخی محافل داخلی و خارجی مطرح شده است. آیا اساساً مذاکرهای در کار خواهد بود؟ و اگر بله، آیا این مذاکره در شرایط فعلی به سود جمهوری اسلامی ایران خواهد بود؟
شریعتی: بسمالله الرحمن الرحیم. خدمت شما و همه مردم شریف ایران عرض سلام، ادب و احترام دارم. توفیق حاصل شد که پس از نوزده سال از ثبتنام فیش حج، امسال نوبت ما فرا رسید تا عازم این سفر معنوی شویم و نایبالزیاره عزیزان باشیم. آن روز صبح در مسجدالحرام حضور داشتم. پس از بازگشت به هتل، قرار بود برای زیارت دوره برویم که دوستان اطلاع دادند حملهای به تهران صورت گرفته و جمعی از فرماندهان و دانشمندان ما به شهادت رسیدهاند. شنیدن این خبر در همان لحظه نخست، بسیار نگرانکننده بود. پیگیر اخبار شدم؛ چرا که معمولاً سیمکارت با خود نمیبرم تا از فضای مجازی دور باشم و از فضای معنوی بهره بیشتری ببرم. اخبار را از خبرگزاریهای رسمی مانند فارس دنبال کردم و با برخی همکاران حاضر در سفر نیز صحبت کردیم. آن زمان تنها کاری که از دست ما برمیآید دعاست و تلاش برای آرامش حجاج عزیزمان. نگرانی عمدتاً از بابت خانوادهها بود، چرا که خود حجاج در امنیت کامل و در بیتالله الحرام، مکان امن الهی، حضور داشتند. این شرایط فرصتی شد تا با اعضای کاروان و رئیس سازمان حج گفتوگو کنیم و تدابیر لازم برای بازگشت حجاج اندیشیده شود. خوشبختانه ما نیز مانند سایر حجاج، از مسیر عراق و زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) به ایران بازگشتیم و طبق برنامه سازمان حج، سفر به پایان رسید.
جنگ ما از همان روز نخست با آمریکا بود: علت پیروزی جمهوری اسلامی ایران در مقابل رژیم صهیونیستی و آمریکا در این جنگ دوازدهروزه را چگونه ارزیابی میکنید؟ و چه میزان از اهداف رژیم محقق شد؟شریعتی: ابتدا باید عرض کنم که جنگ ما از همان روز نخست با آمریکا بود. این موضوع صرفاً تحلیل سیاسی نیست، بلکه مستندات نظامی نیز آن را اثبات میکند. پس از هفتم اکتبر، رژیم صهیونیستی عملاً به پوستهای تبدیل شد که از درون فرو ریخت و سازمانهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا وارد میدان شدند، تجهیز کردند و خود نیز حضور یافتند. تجهیزات، خلبانان، هواپیماها و بمبهای آمریکایی همگی پس از هفتم اکتبر وارد میدان شدند. در همین جنگ دوازدهروزه تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران نیز از همان روز اول آمریکاییها در حوزه عملیاتی، اطلاعاتی، تجهیزاتی و حتی حمایت رسانهای حضور داشتند. حمله به فردو و تأسیسات هستهای نیز امضایی بود که ترامپ پای این دوازده روز گذاشت تا بگوید «ما بودیم». بنابراین، این جنگ از ابتدا به طور کامل علیه جمهوری اسلامی ایران بود.
اینکه میگوییم ما پیروز شدیم، شعاری نیست؛ بلکه مبتنی بر اهدافی است که رژیم حملهکننده برای خود ترسیم کرده بود و باید بر اساس همان اهداف تحلیل کنیم. ما باید در سه حوزه تاکتیکی، تکنیکی و راهبردی به این موضوع بپردازیم. در سطح تکنیکی و ابزار، باید واقعبینانه اذعان کنیم که ما ابزارها، تکنیکها، تجهیزات و حمایتهای تسلیحاتی آمریکا از رژیم صهیونیستی را نداشتیم و عملاً در این حوزه عقب بودیم. البته در حوزه ابزار و موشکی نیز حرفهایی برای گفتن داشتیم، اما رژیمی که به طور کامل حمایت میشد و هر کمبودی داشت بلافاصله جبران میشد طبیعتاً برتری داشت؛ چنانکه در همین روزهای توقف آتشبس نیز این روند ادامه دارد. بنابراین در حوزه ابزار و تکنیک ما عقبتر بودیم و هستیم.در حوزه تاکتیک، تقریباً متوازن عمل کردیم و در برخی موارد نیز دست برتر را داشتیم؛ به ویژه اینکه ضربه آخر را ما زدیم و توقف رخ داد. مدل عملیات موشکی، زمانبندیها، نوع حملات، دقت و کیفیت آنها، در حوزه برنامهریزی و روش، نشاندهنده توازن ما با رژیم صهیونیستی بود. آسمان آنها آسیبپذیر بود و آسمان ما نیز همینطور. مدلی که ما دنبال کردیم، به ویژه عملیات بر افکار عمومی رژیم صهیونیستی تأثیرگذار بود. هرچند از دید ما همه آنها نظامی و تروریست هستند، اما با ادبیات خودشان، مردم ساکن در سرزمینهای اشغالی کاملاً متوجه شدند که دیگر هیچ فضای امنی برایشان باقی نمانده است. این نیز بخشی از تاکتیکهای ما بود. آنچه ما را پیروز واقعی این نبرد دوازدهروزه میکند، حوزه راهبردی است. باید دید طرف حملهکننده چه اهدافی داشته است؛ اگر به اهدافش رسیده باشد، پیروز است و اگر نرسیده باشد، طرف مظلوم و مدافع پیروز شده است که این اتفاق افتاده است.
آنها سه هدف را صراحتاً اعلام کردند و هدف بزرگتری نیز داشتند که بعداً آمریکا آن را تسلیم نامید. هدف اولشان نابودی سیستم و دانش هستهای ایران بود که خودشان نیز اذعان دارند این اتفاق نیفتاده است. هدف دوم، توقف فعالیتهای موشکی ایران و از بین بردن این امکانات بود که تا روز آخر و حتی با شدت بیشتر ادامه داشت و موفق نشدند.
انسجام و اتحادی حول محور ولایت در راهبرد دشمن شکست ایجاد کرد: هدف اصلی رژیم صهیونیستی برای راه انداختن جنگ چه بود؟شریعتی: هدف اصلی اعلامشده آنها این بود که مردم را با خود همراه کنند و به میدان بیاورند تا زمینه تغییر رژیم در ایران فراهم شود. همان روزهای اول و دوم اعلام کردند: «ما شروع کردیم، مردم شما هم شروع کنید»، با این خیال که برخی افراد ناراضی یا معترض داخلی با دشمن همراه شوند. اما این هدف محقق نشد. نه تنها مردم بیتفاوت نماندند، بلکه با شجاعت کامل علیه آنها وارد میدان شدند. حتی کسانی که به اعتراض و گلایهمندی معروف بودند، خودشان اعلام کردند که اینجا موضوع فرق میکند؛ بحث تمامیت ارضی و ایران اسلامی است و پای کار ایران هستیم. انسجام و اتحادی حول محور ولایت شکل گرفت که در راهبرد دشمن شکست ایجاد کرد. علت اینکه میگوییم آنها شکست خوردند همین است؛ وگرنه ما هم آسیب دیدیم و آنها نیز آسیب دیدند. این موضوع در حوزه تاکتیک و تکنیک قابل ارزیابی است.
هدف پنهانشان تسلیم ایران بود که ترامپ اعلام کرد. نتیجه تسلیم این است که هرچه ما گفتیم، گوش کنید. یعنی بخشهایی از ایران باید جدا شود؛ بعداً در حوزه کردستان، آذربایجان، بلوچستان، اعراب و غیره. هدف اصلی این بود که یک ایران بزرگ و مقتدر با ظرفیتهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی وجود نداشته باشد، فارغ از اینکه چه حکومتی بر سر کار باشد. این هدفی است که از سالهای گذشته، نه فقط در چهلوشش سال انقلاب، بلکه در دورههای پیشین نیز سابقه دارد. از زمان شکلگیری حزب دموکرات کردستان و بیانیههای تجزیهطلبانه آن دوران، این هدف دنبال شده است. علت مخالفت آنها با جمهوری اسلامی نیز این است که جمهوری اسلامی آخرین خاکریز و سنگر در برابر تجزیه ایران است و نمیگذارد این اتفاق بیفتد. بنابراین، این هدف اصلی آنها نیز محقق نشد؛ بحث تسلیم و تجزیه ایران. این هدف نه فقط برای ایران، بلکه برای تمام کشورهای بزرگ منطقه مطرح است. ایران بیشترین ویژگیها را از این نظر دارد، اما ترکیه، پاکستان، سوریه، عراق، مصر و حتی عربستان سعودی نیز هدف بعدی آنها هستند. این کشورها، همگی ظرفیت تبدیل شدن به قدرت منطقهای را دارند و دشمنان برنمیتابند که چنین کشورهایی در مقابل رژیم صهیونیستی وجود داشته باشند. این هفت کشور از سالهای قبل نیز هدف تجزیه قرار گرفتهاند تا کوچک شوند و نتوانند کشور متحد و مقتدری باشند.
این موضوع در همه آشوبها و فتنههایی که در سالهای اخیر در جغرافیای ایران رخ داده، ریشه دارد. حوادث سال ۱۴۰۱، ۸۸ و امثال آنها نیز در همین راستا بود. البته در آن زمان فضا غبارآلودتر بود و صفها چندان مشخص نبود، اما اکنون کاملاً روشن شده است. اشتباه بزرگ دشمنان این بود که رژیم صهیونیستی، منفورترین موجود عالم در چشم ملتها و آزادیخواهان، انتظار داشت مردم ایران، که دو سال شاهد سبعیت و وحشیگری در فلسطین اشغالی و غزه و جنوب لبنان بودند، با او همراهی کنند. این همه کودککشی و حمله به انسانیت و نسلکشی پیش چشم ما بود و مردم ما با آنها همزادپنداری کردند. مردم ما گفتند این کودکان و مادران باردار که در آنجا شهید میشوند، فرزندان ما هستند. حال چگونه انتظار داشتند همان رژیم صهیونیستی که پیام همراهی میدهد، مردم ایران با او همراه شوند؟ این از حماقت دشمن است و خوشبختانه مردم پاسخ محکمی دادند. علت اصلی پیروزی مردم و جمهوری اسلامی همین شکست راهبردی دشمن بود.
جنگ فقط در بعد نظامی متوقف شده استشریعتی: باید گفت جنگ فقط در بعد نظامی متوقف شده است. وقتی میگوییم جنگ ترکیبی، شناختی، رسانهای، نظامی، نرم و سخت همزمان رخ میدهد، واقعیت همین است. اکنون بعد نظامی متوقف شده، اما در ابعاد رسانهای، روانی و شناختی، لطمه به یکپارچگی مردم با شدت ادامه دارد. یکی از دلایل توقف دشمن نیز همین بود که دید شکست خورده است و نتوانسته مردم را همراه کند. در عرصه نظامی ما متوازن بودیم، اما در هدف راهبردی که همراهسازی مردم و تغییر حکومت در ایران و در نهایت تسلیم و تجزیه بود، شکست خوردند؛ زیرا مردم همراهی نکردند. حالا با توقف، ممکن است در جامعه ایران دوگانگی ایجاد شود؛ برخی میپرسند چرا آتشبس پذیرفته شد یا نشد. همین ایجاد فرصت برای شکلگیری بحثها، در راستای هدف اصلی دشمن است که میخواهد انسجام و یکپارچگی شکلگرفته را از بین ببرد. فضای مجازی نیز به طور ویژه فعال است و بحثها را داغ میکند تا این فضا شکل بگیرد. مردم باید هوشیار باشند و بیشتر مراقب باشند. به نظر من این موضوع بسیار مهم است.
باید گفت مهمترین سلاح ما در این دوازده روز، همراهی و انسجام مردم حول محور ولایت بود. خود انسجام و اتحاد به تنهایی ارزش ندارد؛ اقوامی در گذشته بودند که علیه پیامبر خدا منسجم و متحد شدند و دچار عذاب الهی شدند. انسجام و اتحاد ما دو جنبه دارد: همدلی مردم و جهتدار بودن آن در مسیر ولایت و تبعیت از رهبری است. شاید بد نباشد این روزها بار دیگر کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری مطالعه شود تا روشن شود این دو، جداییناپذیرند. برخی تلاش میکنند بگویند این امت است یا ملت؛ اما هر چه نامش را بگذاریم، مردمی هستند که اسلام را پذیرفتند و برآیند آن در جهت ارتقای اسلام و رسیدن به تمدن اسلامی است. فرمایش حضرت امام در وصیتنامهشان نیز اشاره دارد که این مردم از امت صدر اسلام برترند؛ زیرا در گذشته، امتها در مقاطعی چون جنگ صفین و ساباط مدائن، صلح تحمیلی را به ولی خدا تحمیل کردند، اما امروز مردم ولی خدایی که نایب عام امام زمان است را اینگونه حمایت میکنند و این برتری را دارند.
هیچ اطمینانی به پایداری به این آتشبس نیست: پیشبینی شما از آتشبس چیست؟ آیا اسرائیل آن را نقض خواهد کرد و آینده این جنگ را چگونه میبینید؟شریعتی: واقعیت این است که همانطور که مقامات کشور، از جمله وزیر امور خارجه و مقامات نظامی اعلام کردند، هیچ آتشبسی وجود ندارد. آتشبس باید تفاهمی با بندهایی مشخص باشد، اما ما رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمیشناسیم که با آن تفاهم کنیم. توقفی رخ داده که فقط در بعد نظامی است و در ابعاد دیگر جنگ ادامه دارد. وقتی جنگ ترکیبی است، باید همه ابعاد را دید. این توقف قطعاً شکننده است و نیاز به هوشیاری دارد. عزیزان حوزه نظامی نیز کاملاً به بدعهدی و بدذاتی آمریکاییها و رژیم صهیونیستی واقفند و میدانند که هر لحظه ممکن است نقض شود. دشمنان میگویند آماده میشویم برای یمن، اما هیچ معلوم نیست برای ایران نباشد. میگویند توقف دادیم و حمله نمیکنیم، اما کاملاً آمادهاند که هر لحظه اقدام کنند. شواهد نیز نشان میدهد بازسازی تجهیزات و تسلیحات رژیم صهیونیستی و سیل کمکها ادامه دارد.
جمهوری اسلامی ایران تنها و با حمایت مردم و سلاحهای بومی خود، در مقابل تمام غرب و استکبار ایستاده است. دشمنان به طور مداوم تجهیزات را جایگزین میکنند و هیچ محدودیت مالی، نظامی یا حمایتی ندارند. اخبار منتشرشده نیز نشان میدهد هیچ اطمینانی به پایداری این توقف نیست و هر لحظه ممکن است وارد جنگ تحمیلی جدید شویم. ما قبلاً با رژیم صدام وارد جنگ تحمیلی شدیم و امروز وارد جنگ تحمیلی دوم شدهایم؛ دفاع مقدس دوم شکل گرفته و روش جنگ تغییر کرده است. دیگر مرز و نیروی زمینی مطرح نیست؛ فعلاً جنگ از راه دور است. ما باید از این فرصت برای ترمیم بخشهای داخلی خود استفاده کنیم؛ مانند بین دو نیمه فوتبال که همه نفسی تازه میکنند و دوباره وارد میدان میشوند. ما باید ضعفهای خود را که حتماً داشتهایم، چه تکنیکی و چه تاکتیکی، جبران کنیم. در دفاع مقدس نیز این فراز و نشیبها وجود داشت. باید حوزه راهبرد را حفظ کنیم و آنچه ما را به پیروزی رساند، مراقبت کنیم. فعالان سیاسی و رسانهای و به ویژه مقامات نظامی باید مراقب باشند که دو قطبیها در جامعه شکل نگیرد و انسجام و اتحاد حول محور ولایت حفظ شود.
نقش رهبری در آگاهیبخشی و انسجام جامعه بسیار برجسته است: نقش و مدیریت رهبر انقلاب در این ۱۲ روز را تحلیل کنید؟شریعتی: جایگاه رهبری را بسیار والا میدانم و باید در دو بخش بررسی شود: یکی مقطع ۱۲ روزه و دیگری جایگاه پیوسته و بلندمدت رهبری که متصل به رهبری حضرت امام است. اینگونه نیست که رهبری بتواند در ۱۲ روز معجزه کند و کارهایی که قبلاً انجام نشده را در این مدت کوتاه انجام دهد. این رهبری، پیوسته و مداوم بوده است. نقطه قوت این پیوستگی را در آگاهی میدانم. مجموعه بیانات رهبر انقلاب در این ایام و دهههای اخیر، همواره مبتنی بر آگاهسازی جامعه و گفتوگو با مردم بوده است؛ مردم را از سستی و نادانی خارج کرده و ابزار تحلیل و آگاهیبخشی به آنها دادهاند. به ویژه بارها تأکید کردهاند که جهاد تبیین و اهل تحلیل بودن اهمیت دارد. در دانشگاهها نیز فرمودهاند: «خدا لعنت کند کسانی را که میخواهند دانشجو و دانشگاه سیاسی نباشد.» در فتنه ۸۸ نیز فرمودند: «همه تلاش کنید وقایع را ببینید، تحلیل و بیان کنید، حتی اگر اشتباه باشد.» این تشویق به شنیدن، کسب اطلاعات، تحلیل و بیان، جامعه را یکپارچه میکند. جامعهای که در آن حرف زده نشود، تحلیل و بیان انجام نشود، آسیبپذیر است. جهاد تبیین، بزرگترین سلاح ما بوده که انسجام را ایجاد کرده است. بنابراین، نقش رهبری در آگاهیبخشی و انسجام جامعه بسیار برجسته است.
میخواهم اشاره کنم به یکی از داستانهای قرآنی درباره حضرت موسی (ع) زمانی که با حضرت خضر (ع) همراه میشود. حضرت موسی به او میگوید: من میخواهم با تو همراه شوم. اما حضرت خضر در پاسخ میگوید: تو نمیتوانی با من صبر کنی. سپس خودش دلیلش را بیان میکند و میگوید: اصلاً چطور میخواهی صبر کنی در حالی که خبر نداری؟ البته منظور از خبر، صرفاً خبر نیست، بلکه مقصود آگاهی است. وقتی تو نسبت به علت کارهای من آگاه نیستی، چطور میخواهی صبر کنی؟ اساساً امکان ندارد که بتوانی صبر کنی. بنابراین، اگر قرار باشد یک جامعه با ولی همراه شود و در مسیر اتفاقات گوناگون صبر پیشه کند، اگر آن جامعه آگاه نباشد، صبر نمیکند. اگر آگاهی وجود نداشته باشد همراهی هم شکل نمیگیرد. مهمترین کاری که رهبر انجام دادهاند، همین تأکید و تلاش مداوم ایشان بر آگاهیبخشی به جامعه بوده است که به نظر من بسیار مهم و موفق بوده است. این کلیدواژه پیروزی ماست: آگاهیبخشی به جامعه، آگاهکردن مردم و همراهشدن مردم بر مبنای کسب اطلاع، این یک بحث اساسی و محوری است.
بحث دوم هم مربوط میشود به خود مدیریت از جانب فرماندهی کل قوا در این دوازده روز، که بهویژه در روز اول، بسیار ویژه و قابلتوجه بود. یعنی شما باید روز اول را از باقی روزها جدا در نظر بگیرید؛ روزی که یک شوک ناگهانی به جامعه وارد شد. نیروهای مسلح ما، اگرچه در حالت آمادهباش بودند، وقتی سردار شهید سلامی در مقر خود در ساعت دو یا سه بامداد مورد اصابت قرار میگیرد، این نشاندهنده این است که نیروها در آمادهباش بودهاند. فرمانده کل سپاه در آن مکان حضور داشته، سایر دوستان هم همینطور در مقرهای خود مستقر بودهاند. برخی در محل مأموریت بودند، برخی در محل استراحت، اما واقعیت این است که شاید این حجم از خباثت دشمن را تصور نمیکردند و در این میان یک غفلت و غافلگیری هم رخ داد. البته همه میدانستند که رژیم صهیونیستی و آمریکا اهل عهدشکنیاند و وقوع چنین حملهای قابل پیشبینی بود؛ از تحرکات نظامی و نشانههایی که وجود داشت، میشد این احتمال را داد. اما وقتی این شوک وارد شد، در فاصلهای کمتر از چند ساعت، کل ساختار رأس نظامی ما ترمیم شد و افرادی انتخاب شدند که اتفاقاً با دقت و بر اساس ویژگیهای لازم برای چنین شرایطی برگزیده شدند. شاید کسی تصور کند که افراد صرفاً بهصورت فوری و از سر ناچاری انتخاب شدهاند و مثلاً گفته شده «فعلاً تو فرمانده باش»، اما اصلاً اینطور نبوده است. انتخابها کاملاً مبتنی بر نیازهای جنگ و ویژگیهای مورد نظر بودهاند؛ چه در سطح فرماندهی عملیات در قرارگاه خاتمالانبیا، چه در سطوح پشتیبانی، طراحی ستاد کل و چه در حوزه موشکی و دیگر بخشها. در همه این سطوح این بازسازی و ترمیم با دقت انجام شده است.
در حقیقت میتوان گفت که سعه صدر رهبری، قدرت هاضمه ایشان برای پذیرش و مدیریت چنین حوادثی و اینکه باوجود حملهای که بسیاری از یاران نزدیک و فرماندهان ارشد نظامی را هدف قرار داد، با آرامش با اتکا به خداوند متعال و با اعتماد به قدرت مردم بلافاصله این وضعیت را ترمیم کردند و وارد عمل شدند، بسیار مهم و قابل تأمل است. واکنشی هم که جمهوری اسلامی ایران نشان داد بهقدری سریع و حسابشده بود که شاید اگر هر کشور یا حکومتی دیگر در این موقعیت قرار میگرفت، با چنین حملهای از هم فرو میپاشید.این نقش ویژه رهبری در کل این دوازده روز استمرار داشت. یعنی به هیچ وجه چنین نبود که رهبری جدا از فرماندهان باشند. ایشان با روشهایی که از پیش پیشبینی شده بود کاملاً صحنه را مدیریت و فرماندهی کردند و دستورات لازم را صادر کردند و تمام مجموعه قرارگاهها و ستاد کل تحت فرمان و تدابیر مستقیم ایشان بودند. آنچه اتفاق افتاد، دقیقاً در همان مسیر هدایتهای رهبری بود. به همین دلیل است که ما به یک توازن، بلکه فراتر از توازن، نسبت به رژیم صهیونیستی در تاکتیکهای عملیاتی رسیدیم و این بهواسطه رهبری ایشان بود.این جایگاه بسیار مهم است و واقعاً باید شکرگزار آن بود؛ هم برای نعمت ولایت و هم برای نعمت همراهی مردم. به نظر من، این معیت و همراهی مردم موضوعیت دارد. یعنی هم نعمت ولایت و هم معیت مردم با ولایت ارزشمند و شایسته شکر است.
اینقدر این موضوع مهم است که خداوند متعال در سوره هود، وقتی به پیامبرش میفرماید «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ »، و حضرت فرمودند این آیه مرا پیر کرد، همین فرمان به استقامت بود که خدا داد. ادامه آیه این است: «مَن تابَ مَعَکَ »، یعنی آنهایی هم که با تو ایمان آوردند، آنها هم باید همینطور استقامت کنند. یعنی این مسیر، تنها طی نمیشود؛ همراهی لازم دارد. تنها پیامبر بودن کافی نیست، باید امت همراه باشد.یا مثلاً در آن ماجرای بنیاسرائیل که به سمت نیل حرکت کردند، با وجود اینکه بعضیها بهانه آوردند و گله کردند، اما همراهی مردم به شکل کلی وجود داشت. یا در داستان حضرت طالوت، با اینکه ریزشهایی جدی در امت اهل ایمان اتفاق افتاد. سه، چهار مرحله ریزش داشتند اما روند همراهی ادامه پیدا کرد. ابتدا، خود مردم آمدند و از پیامبرشان خواستند که برایشان فرماندهی تعیین شود تا با دشمنان خدا بجنگند. وقتی حضرت طالوت معرفی شد، برخی اعتراض کردند و گفتند او مال و مکنت ندارد؛ آنها ریزش کردند. پس از آن، گروه باقیمانده همراه شدند، اما در مسیر، وقتی به نهری رسیدند، امتحان شدند؛ گفته شد از آب آن نهر زیاد نخورید، مگر یک جرعه. باز عدهای نافرمانی کردند و زیاد نوشیدند، پس آنها هم ریزش کردند. سپس، آنهایی که از این امتحان موفق بیرون آمده بودند، وقتی با سپاه جالوت مواجه شدند، سست شدند و گفتند بعید است که بتوانیم پیروز شویم. اینجا هم بخشی دیگر ریزش کرد.
اما ادامه آیه قرآن میگوید کسانی که یقین داشتند در اصطلاح قرآنی یعنی یقین به ملاقات پروردگار، یعنی کسانی که ملت شهادت بودند، کسانی که در زبان امروز ما ملت امام حسیناند آنها گفتند: «کم من فئهٍ قلیلهٍ غلبت فئهً کثیرهً بإذن الله». یعنی چه بسیار گروه اندکی که به اذن خدا بر گروهی بسیار پیروز شدند. بعد هم خداوند کمک فرستاد، نصرت الهی آمد، با داستان حضرت داوود و آن ماجرا پیروزی حاصل شد.امروز هم این فئهٍ قلیلهٍ در میان پیکره عظیم امتهای مسلمان جهان که بالای یک میلیارد نفر هستند، مردم ما هستند؛ امت ۸۰، ۹۰ میلیونی ما که محکم ایستادهاند، با همراهی چند گروه فئهٍ قلیلهٍ دیگر در اطراف، میتواند پیروز شود، به شرط آنکه ایمانش را حفظ کند، آن معیت، آن همراهی را حفظ کند.در آیه دیگری هم خداوند متعال میفرماید که دشمن فشارها را بیشتر و شدیدتر میکند، اما وقتی پیامبر همراه امت اهل ایمان باشد، نصرت الهی نازل میشود. مگر فکر کردهاید همینطوری بدون سختی وارد بهشت میشوید؟ امتهای پیشین را هم سختیهایی هم درونی و هم بیرونی فرا گرفت. بعد چه شد؟ «حتی یقول الرسول والذین آمنوا معه متی نصر الله؟» یعنی تا جایی رسیدند که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند، با هم گفتند: نصر خدا کِی میرسد؟ اینجا میخواهم بگویم که «رسول» تنها نیست، بلکه کسانی که با او ایمان آوردهاند هم در این طلب نصرت شریکاند. یعنی وقتی این سختیها اتفاق میافتد و دشمن فشار را بیشتر میکند، درواقع بشارت پیروزی آینده است.
آمریکا و رژیم صهیونیستی فشار را بر مردم ما سختتر خواهند کردشریعتی: حتماً آمریکا و رژیم صهیونیستی فشار را بر مردم ما سختتر خواهند کرد. چرا؟ چون آنها در ابتدا انتظار داشتند بتوانند یک فریب ایجاد کنند؛ بگویند: آقا، ما با شما کاری نداریم، ما فقط با نظامیها کار داریم، با دانشمند هستهای کار داریم، با برنامه هستهای کار داریم. وانمود کنند که اینها با زندگی سالم شما، با راحتی و رفاه شما در تضاد است. این هدف آنها بود. گرچه همانجا هم نتوانستند تاب بیاورند. برای زدن یک دانشمند ما، دوازده نفر از اعضای خانوادهاش را در آستانه اشرفیه به شهادت رساندند. در شهرک شهید چمران هم ساختمانی را هدف قرار دادند تا یک دانشمند را بزنند، اما در آن حادثه، دوازده کودک به شهادت رسیدند. در جاهای دیگر هم همینطور؛ سردار ما کنار دختر سهسالهاش به شهادت رسید.
این نشاندهنده امتزاج و درهمتنیدگی مردم و نیروهای ماست. این اتفاق افتاد و مردم هم فریب نخوردند. البته اینجا باید حواسمان باشد که واقعاً هیچ فرقی وجود ندارد؛ آن سردار هم فرزند همین ملت است، که از بیرون نیامده. همان بچهای است که چهل یا پنجاه سال پیش از او پرسیدند: میخواهی چهکاره شوی؟ گفته: میخواهم خلبان شوم. یکی گفته: میخواهم پلیس شوم. یکی دیگر گفته: میخواهم دانشمند شوم. یکی گفته: میخواهم پزشک شوم. همه اینها امروز در شمار شهدا هستند. در بین این شهدای نزدیک به هزار نفر ما، همه اینها حضور دارند. همه فرزندان این ملتاند. دشمن نتوانست بین مردم و این فرزندانشان شکاف بیندازد.حالا چون نتوانستند این کار را بکنند، حتماً فشار را بر مردم افزایش خواهند داد. در موجهای بعدی که بخواهند فشار را زیاد کنند، اگر باز هم موفق نشوند که قطعاً موفق نخواهند شد در ایجاد شکاف بین مردم، آنگاه از مردم انتقام خواهند گرفت. این فشار ممکن است هم در زندگی معیشتی مردم باشد، هم در قالب حملات مستقیم به خود مردم. اما مردم ما نشان دادهاند که حالا که در دهه عاشورا هستیم، واقعاً پیرو امام حسیناند؛ ملت شهادتاند، ملت امام حسیناند، و نگاهشان معطوف به ظهور و تحقق آن وعده قطعی خداوند است. وعدهای که انشاءالله تحقق پیدا خواهد کرد.چون در گذشته، زمانی که این وعده محقق نشد، بهخاطر نبودِ همراهی مردم بود. اما امروز این همراهی وجود دارد. امید ما این است که انشاءالله این همراهی ادامه یابد. این یکپارچگی بین امت و امام، انشاءالله تا ظهور حضرت، که ما آن را نزدیک میدانیم و امیدواریم به زودی محقق شود، ادامه پیدا کند و دشمن، در این عرصه نیز، انشاءالله ناکام بماند.
تعرض به مقام مرجعیت و رهبری جرقهای در سراسر امت اسلامی ایجاد میکند: تأثیر بیانیههای مراجع و دفاع مرجعیت از رهبر معظم انقلاب بر جبهه دشمن را بیان کنید؟شریعتی: در حافظه تاریخی استکبار ثبت شده زمانی که گمان میکردند که پیروزی را به دست آوردهاند، چه در حوزههای اقتصادی و چه در حوزههای نظامی، با یک فتوای مرجعیت و با حضور مردم در تبعیت از مرجعیت ناگهان ورق برگشت و اوضاع تغییر کرد. ماجراهای مختلفی بوده که مشهورترین آن ماجرای تنباکو است. حتی در جنگهای دوره قاجار نیز چنین شرایطی وجود داشت. در برخی موارد که تمامیت ارضی کشور مورد تهدید قرار میگرفت، مراجع وارد صحنه میشدند و فتواهایی صادر میکردند. همه آنها در واقع فرزندان همان شیاطیناند و امروز تمام تجربههای شیطانی در آمریکا و رژیم صهیونیستی به کار گرفته میشود. اگر به تجربههای خود رجوع کنند، میدانند که اینجا جایی نیست که بتوان با شوخی برخورد کرد. یعنی جایگاه مرجعیت و جایگاه رهبری امت، صرفاً یک جایگاه سیاسی یا حتی صرفاً یک جایگاه حاکمیتی نیست؛ اینجا جایگاه الهی است، جایگاه رهبری است، جایگاه مرجعیت دینی است و این میتواند جرقهای در سراسر امت اسلامی ایجاد کند که خاموش شدن آن دیگر به دست آنها نیست.
یعنی در همه کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی، حتی در اروپا، در خود آمریکا، و در دورترین نقاط منطقه، کسانی هستند که خود را فدایی رهبر انقلاب میدانند و حاضرند اگر نیاز باشد، اگر فتوایی صادر شود، اگر حکم جهادی اعلام گردد این یک شعار صرف نیست که «وای اگر خامنهای حکم جهاد دهد» بلکه یک اعتقاد و ایمان قلبی است که وظیفه شرعی ماست. اگر حکم جهادی صادر شود یا خدای ناکرده تعرضی به جایگاه مقدس مرجعیت دینی و رهبری امت صورت بگیرد، دیگر نیازی نیست کسی فرمان جهاد بدهد یا مسیری را مشخص کند؛ واقعاً یک انقلاب نوینی در جهان شکل خواهد گرفت که بدون شک از دهها یا صدها بمب هستهای تأثیرگذارتر خواهد بود.
مردم دیگر مذاکره به معنای گذشته را نخواهند پذیرفت: برخی در این شرایط مذاکره را مطرح کردند، چقدر احتمال دارد وارد مذاکره شویم و در این شرایط این مذاکره به نفع ماست؟شریعتی: طبیعی است که ما اهل مذاکره بودهایم. یکی از تدابیر برجسته و ویژه رهبر انقلاب در مقاطع مختلف، اتخاذ دقیقترین و بهترین تصمیمها و تدبیرها بوده است. مثلاً در چند ماه گذشته، بسیاری بودند که میگفتند این مذاکرات بیفایده است، صرفاً بهانهای است، فریب است. اما باز هم به این دلیل که یک بار دیگر اتمام حجت شود و همه عیناً ببینند، چراکه گاهی من میگویم پشت این دیوار آتش است، اما دیگران میگویند ما ندیدیم، باید برویم ببینیم. پس خودشان میروند و میبینند. برخی دوباره میبینند و باز میگویند شاید سراب است، شاید فتوشاپ است. اما دیدن با چشم خود، تفاوت دارد. گاهی دستت را داخل آتش میگذاری و میسوزد؛ این همان حقالیقینه است. یک بار علمالیقینه، یک بار عینالیقینه و یک بار حقالیقینه. اکنون حقالیقین شده است؛ یعنی یقین حقیقی است که آمریکا فریبکار است، اهل مذاکره نیست و مذاکره را بهانهای برای حمله نظامی قرار میدهد که مردم، زنان، کودکان، دانشمندان و فرزندان این ملت را به شهادت برساند. این حقیقت برای مردم کاملاً روشن و یقینی شده است.
طبیعی است که این مردم دیگر مذاکره به معنای گذشته را نخواهند پذیرفت. اما در عین حال، زمانی هست که ما میخواهیم به مجامع بینالمللی برویم تا حقانیت خود را اثبات کنیم، دشمن را در جایگاه بنشانیم، آنها را مجبور کنیم متجاوز بودن خود را بپذیرند، به ما غرامت بدهند و محکوم شوند. این کار نه تنها ایرادی ندارد، بلکه وظیفه وزارت خارجه ماست. همانطور که فعال بودهاند، باید فعالتر هم شوند؛ در مجامع مختلف حضور داشته باشند، صدای حقانیت ملت ایران را رساتر کنند، محکم صحبت کنند و اگر جایی قرار است مذاکرهای انجام شود، باید در راستای همین اهداف باشد: اثبات حقانیت مردم ایران، تنبیه متجاوز، تثبیت تجاوز او در مجامع بینالمللی، محکومیتش و استفاده از هر ظرفیت اندکی که در این مجامع وجود دارد حتی اگر خیانتکار و فریبکار باشد به نفع ملت ایران. استفاده شود.
از این نظر ایرادی نیست. اما مذاکره به معنای سابق که برای حل و فصل مسائل باشد، امکانپذیر نیست، مگر با نابودی اسرائیل و خروج نیروهای آمریکایی از منطقه. این اتفاق باید بیفتد و چون وعده الهی است، رهبری هم فرمودهاند که این اتفاق رخ خواهد داد و ما به آن ایمان داریم.از این جهت، طبیعتاً ما مذاکره مستقیمی با آمریکا نداریم، چرا که آنها چیزی برای دادن به ما ندارند. ما همه چیز را از بابت ایمان و ارزشهایی که در امت، ملت و جمهوری اسلامی داریم، در اختیار داریم. بنابراین مذاکرات گذشته دیگر هیچ معنا و مفهومی ندارد و همه مردم این موضوع را فهمیدهاند. امام فرمود کسانی که خود را به خواب زدهاند، خدا بیدارشان کند. ما نمیتوانیم آنها را بیدار کنیم و آنها نیز اندک هستند.بهنظر من، اگر امروز در ایران نظرسنجی شود، کسی موافق همان نوع مذاکره نخواهد بود. اگر کسی بپرسد وظیفه وزارت خارجه چیست، باید پاسخ داده شود که باید به محکوم کردن دشمن بپردازد، حق ملت ایران را پیگیری کند، متجاوز را در جای خودش بنشاند و در مجامع مختلف علیه دشمنان کشورمان شکایت و پیگیری کند.
این کار بهصورت منسجم در مجلس هم انجام شده است؛ قانونی تصویب شده که دولت و مجلس هر دو همراه بودند. بحث تعلیق همکاری با آژانس، بخشی از آن جنبه مذاکراتی دارد و بخشی دیگر به دلیل خیانت آژانس و نقش جاسوسیاش برای دشمنان ماست. در نتیجه، این اقدام، هم تعامل داخلی و هم مقابله با دشمنان را نشان میدهد. این یک دستاورد است که متعلق به وزارت خارجه، سازمان انرژی اتمی و مجلس است؛ و نزدیک به صد درصد نمایندگان نیز به آن رأی دادند. این نشان میدهد انسجام داخلی در این حوزه نیز وجود دارد که باید در ارتباطات بینالمللی چگونه عمل کنیم.به نظر من، مدل قبلی دیگر نه جوابگو است و نه امکانپذیر. مردم چنین مدل مذاکرهای را نمیخواهند و آنچه مردم نیاز دارند و میخواهند، این است که مسئولین دیپلماسی ما در مجامع بینالمللی و تعامل با کشورهای منطقه، حق ملت ایران را استیفا کنند و پیگیری نمایند.
اتحاد و انسجام از صدها بمب اتم برای ما ارزشمندتر استشریعتی: میخواهم در پایان مجدداً تأکید کنم بر این مهمترین داشته جمهوری اسلامی ایران، که همان انسجام و اتحاد مردم است و جهتدار بودن این انسجام در مسیر درست، یعنی همراهی با ولایت و امام جامعه. این چیزی است که ما باید تلاش کنیم تقویتش کنیم و حفظش کنیم، چرا که وعده الهی برای نصرت بر اساس همین همراهی و انسجام است. اشاره کردم که خداوند میفرماید اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد. یعنی همه قدرتها، همه بمبهای اتمی ذیل قدرت خداوند هستند و اگر این اتفاق بیفتد، آنها هرگز نمیتوانند پیروز شوند.همین الان نگاه کنید، اگر بمب اتم بازدارندگی داشت، رژیم صهیونیستی آن را دارد، آمریکا هم دارد. ولی ایران بدون بمب اتم به آنها پاسخی محکم داده، سیلی زده، محکم ایستاده و حمله کرده است. این نشان میدهد که بازدارندگی اصلی در همراهی مردم و اتحاد و انسجام ماست. این از صدها بمب اتم برای ما ارزشمندتر است و بازدارندگی بیشتری ایجاد میکند. ما باید این موضوع را در جامعه حفظ کنیم.این حفظ انسجام روشهای مختلفی دارد؛ مردم ما گروهها و دستههای متنوعی هستند، نگاههای متفاوتی در درون جامعه وجود دارد. بعضیها نگاه اقتصادی دارند، بعضیها نگاه آرمانی، برخی نگاه معیشتی، و بعضی نگاه سیاسی یا فرهنگی متفاوت. حفظ جمهوری اسلامی که حضرت امام فرمودند از اوجب واجبات است و حضرت آقا هم بر این تأکید دارند، خود این اصل و راهبرد اصیل است. در برخی مواقع ما باید این انسجام را با پاسخی معتبر و البته در چارچوب اصولمان به همه نیازهای مشروع مردم حفظ کنیم.
امروز واقعاً باید از برخی دو قطبیسازیها دست برداریم. البته این به معنای این نیست که کسی نقد نکند؛ ممکن است کسی حرفی داشته باشد و نقد کند، اما آداب نقد هم جای خود را دارد و روشن است. به نظر من خوب است رسانهها روی این موضوع کار کنند. میتوان یک فصل متناوب در مورد آداب نقد صحبت کرد. نقد به این معنا نیست که انتقام بگیری، با زبان تند و ناسزا حرف بزنی و درباره طرف مقابل صحبت کنی. اگر نکتهای هست، اولاً خیلی از آنها را میتوان غیررسانهای مطرح کرد و رساند. اگر نقدی وجود دارد، باید با ادب، احترام و تواضع باشد؛ خوبیها را بگوییم و اشکالات را هم در کنار آن بیان کنیم. این روش درست است و میتواند سازندگی ایجاد کند.بنابراین تأکید من این است که همه مسئولین ما در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی وقتی میخواهند کاری انجام دهند یا حرفی بزنند، ابتدا بپرسند آیا این کار یا حرف در جهت تقویت انسجام جامعه است یا در جهت تخریب آن؟ اگر تخریب است، از آن پرهیز کنند و دوری کنند؛ اگر در جهت تقویت است، انجام دهند. به نظر من این مهمترین کاری است که باید انجام شود تا نگذاریم دشمن دوباره از همین مسیر وارد شود و انشاءالله این حربه دشمن نیز بار دیگر به شکست منتهی شود./پایان پیام
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.