در این روزها که بار دیگر بحث مذاکره با ایالات متحده آمریکا مطرح شده و شبکههای معاند با تحریف مواضع و نطق اینجانب در روز ۱۹ اسفندماه در تلاش برای غیرعقلانی نشان دادن مواضع هشدارآمیز در خصوص مذاکره با آمریکا هستند؛ لازم میدانم نکاتی را بهعنوان نماینده مردم شریف سیرجان و بردسیر در مجلس شورای اسلامی، جهت تنویر افکار عمومی و تبیین مواضع اصولی بیان نمایم.
۱- ایران مخالف زورگویی و تهدید منافع ملی است نه مذاکره
مذاکره زمانی میتواند سازنده باشد که بر پایه احترام متقابل و در شرایط برابر صورت پذیرد. متأسفانه، رویکرد ایالات متحده در قبال ایران همواره مبتنی بر تحمیل و زیادهخواهی بوده است. تجربه نشان داده که آمریکا از مذاکره بهعنوان ابزاری برای فشار و امتیازگیری یکطرفه استفاده میکند، نه حل مسائل و رسیدن به توافقات پایدار. بنابراین آن کشوری که با مذاکره مخالف است آمریکاست نه ما. ما با زورگویی و تحمیل مخالفیم نه مذاکره.
با توجه به این واقعیات، مذاکره با آمریکا در شرایطی که این کشور همچنان به سیاستهای خصمانه و تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران ادامه میدهد، نهتنها عاقلانه نیست بلکه نوعی عقبنشینی و امتیازدهی تلقی خواهد شد.
۲- خنجر از پشت میزند دشمن!
هر چند ترامپ بارها تأکید کرده است که هدفش جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است؛ اما هر کسی که به رفتار، سابقه و نشانهها دقت نماید؛ درک میکند که این سخن جز گزافه چیزی نیست. آنها میدانند که ایران بهدنبال سلاح هستهای نیست که اگر بود حتماً تا امروز به آن دست مییافت. همانطور که به تکنولوژی پهپادی و موشکی فوقپیشرفته دستیابی پیدا کرد. بنابراین هدف واقعی آمریکاییها جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای نیست. برخی از اهداف اصلی آمریکا از مذاکره با ایران را میتوان در یادداشت اجرایی ترامپ بهخوبی دید. در این یادداشت صریحاً عبارت «مقابله با توسعه تسلیحات متعارف و نامتقارن ایران» جزء سیاستهای کلی ایالات متحده آمریکا در برابر ایران ذکر شده است.
آمریکاییها در شرایطی خواهان خلع سلاح ایران هستند که خودشان با ایجاد پایگاههای متعدد نظامی در منطقه و تجهیز و حمایت همهجانبه از غیرانسانیترین باند تبهکاری دنیا که میزان جنایتهایش با هیچ گروهی در تاریخ قابل مقایسه نیست؛ فضای اطراف کشور را بهشدت نظامی و متشنج کردهاند. در چنین وضعیتی، خلع سلاح ایران درواقع بهمعنای تسلیم بیقیدوشرط و پایان استقلال و موجودیت کشور است. اما آنچه واضح است اشتباه بزرگ آمریکا در این تحلیل است که گمان میکنند با تهدید و فشار میتوانند ایران را تسلیم نمایند.
هرچند تحریمهای ظالمانه دشمن، مشکلاتی را برای مردم و اقتصاد کشور ایجاد کرده است، اما مسئله توان نظامی و دفاعی ایران، خط قرمزی است که هرگز به موضوع مذاکره یا سازش تبدیل نخواهد شد. ایران به بلندای تاریخ ایستاده است؛ بسیار قبلتر از زمانی که حتی قاره آمریکا کشف شود.
در این میان، موضوع مکانیسم ماشه نیز بهعنوان ابزاری علیه ایران بهطور مستقیم در کار بوده است. مکانیسم ماشه که آمریکا، علیرغم خروج از برجام، تلاش کرد بارها از آن علیه ایران بهرهبرداری کند، نشان دهنده رویکرد خصمانه و یکطرفه غرب در استفاده از حقوق بینالملل برای فشار بر ایران است. این ابزار، در واقع سازوکاری طراحی شده برای بازگرداندن خودکار تحریمهای بینالمللی علیه ایران، حتی در صورت پایبندی ما به تعهدات بوده و هدفش چیزی جز تحمیل مجدد محدودیتهای گسترده بر ایران نیست. آمریکا و همپیمانانش از این سازوکار بهعنوان ابزاری برای ارعاب و تهدید استفاده میکنند تا ایران را وادار به عقبنشینی از مواضع اصولی خود کنند.
آنچه واضح است، توان نظامی و دفاعی ایران خط قرمزی است که تحت هیچ سازوکار یا تهدیدی، از جمله مکانیسم ماشه، قابل مذاکره یا سازش نخواهد بود. آمریکا و متحدانش باید درک کنند که ایران همواره بر اصول عزت، حکمت و مصلحت ایستاده و ابزارهای فشار و تحریم، هرچند مشکلاتی برای ما به همراه داشته است، اما در برابر ملت ما کارآمد نبوده و نخواهد بود. ایران نشان داده است که تسلیم هیچ سازوکار ظالمانهای نخواهد شد و بر حفظ استقلال و امنیت ملی خود مصمم است.
۳- تجربههای عبرتآموز
تاریخ روابط بینالملل سرشار از نمونههای عبرتآموزی است که نشان میدهد مذاکره از موضع ضعف نه تنها راهگشا نیست، بلکه معمولاً به تحقیر، زیان و افزایش زیادهخواهی طرف مقابل منجر میشود. یکی از نمونههای اخیر آن، مذاکرات میان ترامپ و زلنسکی بود. مذاکرهای تحقیرآمیز که به جای حل مشکلات، اوکراین را در موقعیتی دشوارتر قرار داد و طرف مقابل را به گستاخی و زیادهخواهی بیشتر سوق داد. اما این تنها نمونه نیست؛ نمونه دیگر از تاریخ معاصر، رفتار دولتهای غربی در قبال لیبی و معمر قذافی پس از توافق خلع سلاح این کشور است. قذافی تصور میکرد با کنار گذاشتن برنامه تسلیحات خود میتواند شرایط کشورش را بهبود بخشد اما نتیجه چیزی جز حمله نظامی، مداخله بینالمللی، فروپاشی لیبی و بیچارگی و گرفتاری مردم لیبی نبود.
تجربههای تلخ مشابه در کشورهای دیگر، همچون عراق پس از حمله آمریکا و در جریان مذاکرات تحمیلی مربوط به پایان برنامههای نظامی دولت صدام، نیز نشان میدهد که مذاکره در شرایط نابرابر به جای کاهش فشارها، تنها به افزایش خواستههای طرف مقابل و تحمیل بیشتر منافع قدرتهای بزرگ ختم شده است. بنابراین، مذاکره با هر کشوری در شرایط نابرابر، نه تنها گرهای از مشکلات باز نمیکند، بلکه طرف مقابل را جسورتر میسازد تا فشارهای بیشتری وارد کند و به دنبال منافع یکطرفه باشد. این درسهای تاریخی برای جمهوری اسلامی ایران همواره روشن بوده و نشان داده است که تحمیل و تهدید به اسم مذاکره، تنها به زیان ملت تمام خواهد شد.
۴- مذاکره با آمریکا: غیر هوشمندانه، غیر عاقلانه و غیر شرافتمندانه
رهبر حکیم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای، با درایت و دوراندیشی همیشگی خود، ماهیت مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی را تبیین نمودند. ایشان با اشاره به تجارب تلخ گذشته، به ویژه نقض عهد آمریکا در برجام، تأکید دارند که مذاکره با آمریکا نهتنها مشکلی را حل نمیکند بلکه به زیان منافع ملی نیز تمام خواهد شد. تجربه برجام بهخوبی نشان داد که آمریکا به هیچیک از تعهدات خود پایبند نبود و پس از خروج یکجانبه از توافق، تحریمها را نهتنها لغو نکرد بلکه افزایش نیز داد. لذا، پیروی از رهنمودهای رهبری در این زمینه، نهتنها یک وظیفه شرعی و ملی است بلکه تضمینکننده عزت و استقلال کشور نیز خواهد بود.
۵- کشورهای اروپایی: شریک دزد نه رفیق قافله
یکی دیگر از دلایل غیرعاقلانه بودن مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی، ضعف و بیارادگی کشورهای اروپایی در مقابل زیادهخواهیهای آمریکا و همدستی و همسویی با این کشور است. در طول سالهای گذشته، کشورهای اروپایی بارها نشان دادهاند که توانایی و اراده لازم برای ایستادگی در برابر سیاستهای یکجانبه آمریکا و جبران بدعهدیهای این کشور را ندارند. آنها نهتنها نتوانستند در عمل به تعهدات خود در برجام پایبند بمانند، بلکه در بسیاری از موارد، همسو با سیاستهای غلط آمریکا علیه ایران حرکت کردند و نشان دادند نه میتوانند و نه میخواهند که در موضع درست قرار بگیرند. این وابستگی و تبعیت اروپا از آمریکا، هرگونه امیدواری به نقشآفرینی مثبت آنها در مذاکرات احتمالی را از بین میبرد.
۶- «اتحاد، اتحاد! رمز پیروزیست»
در شرایطی که دشمنان خارجی با تمام قوا به دنبال تضعیف و تسلیم ایران هستند، رمز پیروزی و موفقیت، اتحاد و انسجام داخلی است. ما باید با تقویت وحدت و همدلی در داخل، هرگونه روزنه امید دشمن برای نفوذ و ایجاد اختلاف را از بین ببریم. حفظ انسجام ملی، مستلزم توجه به منافع ملی، پرهیز از اختلافات سیاسی و جناحی و تقویت روحیه مقاومت و ایستادگی در برابر فشارهای خارجی است. امروز مسئولیت اتحاد افزایی جزء وظایف اصلی تمام مسئولان است.
۷- ایرانِ قوی: دوران تسلیم گذشته است!
ایران امروز، به برکت خون شهدا و مجاهدت فرزندان این مرز و بوم، به یک قدرت منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است که هیچ کشوری نمیتواند اراده و میل خود را بر آن تحمیل کند. ما دیگر آن ایران ضعیف و وابسته دوران پهلوی و قاجار نیستیم که ناچار باشیم ترکمانچای، گلستان، دارسی و امثالهم را با خفت بپذیریم. امروز، ایران اسلامی با اتکا به توانمندیهای داخلی و ظرفیتهای عظیم خود، در مسیر پیشرفت و تعالی گام برمیدارد و به هیچ قدرتی اجازه نخواهد داد که عزت و استقلال آن را خدشهدار سازد. مشکلات اقتصادی و رفع آنها وظیفه همه ماست اما این موضوع نه تنها منافاتی با استقلالخواهی ما ندارد بلکه یکی از پیامدهای آن خواهد بود.
در پایان، بار دیگر تأکید میکنم که مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی، نهتنها عاقلانه نیست بلکه اقدامی برخلاف منافع ملی و عزت ملت ایران خواهد بود. ما باید با تکیه بر توانمندیهای داخلی، تقویت وحدت و انسجام ملی، و پیروی از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، مسیر عزت و اقتدار را ادامه دهیم و به دشمنان ثابت کنیم که ملت ایران هرگز تسلیم زیادهخواهیها و فشارهای آنان نخواهد شد./پایان پیام
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.